نمایش فرمول ها: ? فرمولهای ریاضی به صورت MathML کدگذاری شدهاند و در این نسخه HTML با استفاده از MathJax نمایش داده میشوند تا نمایش آنها بهبود یابد. علامت کادر را بردارید تا MathJax خاموش شود. این ویژگی به جاوا اسکریپت نیاز دارد. برای بزرگنمایی روی یک فرمول کلیک کنید.
این مقاله نشان میدهد که بیتکوین پول نیست، بلکه یک کالای دیجیتالی است که ارزش دارد اما ارزش افزوده ندارد. ما نشان می دهیم که هم تولید و هم حدس و گمان با بیت کوین از استخر جهانی ارزش افزوده موجود ناشی می شود. این مقاله با گسترش رویکرد اقتصاد سیاسی کلاسیک و تفسیر جدید نظریه ارزش کار به حوزه کالاهای دیجیتال، استدلال میکند که استخراج بیتکوین یک فرآیند بازتولید خودکار است که نیازی به نیروی کار مستقیم (زنده) ندارد و بنابراین ارزش جدیدی ایجاد نمیکند. بیت کوین، از این نظر، «طلای دیجیتال» نیست. بین بخشها، استخراج بیتکوین ثروت و ارزش افزوده موجود را دوباره توزیع میکند، در حالی که استخراجکنندگان بیتکوین با قدرت محاسباتی بیشتر برای تصاحب سود استخراج در بلاک چین رقابت میکنند. سپس بلاک چین بیت کوین رقابتی را هم در مالکیت و هم در استفاده از کالای دیجیتال از طریق ابزارهای غیر قانونی ایجاد می کند. رویکرد ما را میتوان به دامنه وسیعتری از کالاهای دیجیتال خودکار که بدون صرف نیروی کار مستقیم و زنده قابل تکرار هستند، گسترش داد.
معرفی
این مقاله استدلال می کند که بیت کوین باید نه به عنوان پول یا ارز دیجیتال، بلکه به عنوان یک کالای دیجیتال، یک محصول نامشهود که برای سود تولید می شود، اما تنها در حوزه الکترونیکی بیت ها و بایت ها وجود دارد، تعریف شود. همانطور که در مورد سایر ارزهای رمزپایه شبه وجود دارد، بیت کوین دارای ارزش است اما ارزش افزوده ندارد. استخراج بیت کوین نه ارزش افزوده و نه قدرت خرید جدیدی ایجاد می کند، بلکه صرفاً آنها را مجدداً تخصیص می دهد. این نشان میدهد که هم سود حاصل از استخراج دیجیتالی بیتکوینهای جدید و هم سود سرمایهای حاصل از تجارت آن، توزیع مجدد از استخرهای جهانی ارزش افزوده و ثروت مایع در اقتصاد جهانی است.
ماهیت بیت کوین به عنوان یک کالا به آن اجازه می دهد تا به عنوان یک دارایی دیجیتالی ایجاد و انباشته شود که هیچ گونه بدهی مالی مشابهی در قبال تولیدکننده خود ندارد، برخلاف انتشار ارز یا اوراق بهادار مالی که لزوماً باعث ایجاد یک بدهی مالی متناظر برای ناشر می شود. ماینرهای بیت کوین سودهایی دریافت می کنند که در واقع انتقال ارزش افزوده و ثروت موجود است. سپس این سود استخراج به گره هایی تعلق می گیرد که بیشترین قدرت محاسباتی را برای پردازش و تأیید تراکنش ها در بلاک چین دارند. بیت کوین به محبوبیت جهانی دست یافته است و فناوری بلاک چین به چندین صنعت از جمله پیشرفت های اخیر در قراردادهای هوشمند و امور مالی غیرمتمرکز گسترش یافته است. اما با وجود چنین دستاوردهایی، بیت کوین نقش بالقوه خود را به عنوان ارز تضعیف کرده است.
صدور پول یا دارایی های مالی مانند سهام ، اوراق قرضه ، وام های بانکی و مشتقات لزوماً مستلزم ایجاد مسئولیت تطبیق برای صادرکننده است. با این حال ، معدن بیت کوین هیچ مسئولیت مربوطه را ایجاد نمی کند. بیت کوین های جدید به عنوان دارایی های غیر مالی به وجود می آیند. این توهم را ایجاد می کند که بیت کوین های جدید نمایانگر ثروت جدید هستند زیرا اقتصاد اکنون دارایی جدیدی دارد که تولید شده است و هیچ مسئولیتی مربوط به آن وجود ندارد ، گویی بیت کوین به سادگی "طلای دیجیتال" است. این توهم بیشتر در سیستم حساب های ملی (SNA) تقویت می شود زیرا روش آن همه فعالیتهای بازار را به عنوان تولید کنندگان ارزش افزوده طبقه بندی می کند. برعکس ، ما استدلال می کنیم که عرضه بیت کوین به عنوان یک دارایی دیجیتالی جدید نشان دهنده تغییر مجدد ثروت موجود و انتقال ارزش افزوده از بخش های تولیدی اقتصاد جهانی است.
برای نشان دادن این گزاره ها ، ما از اقتصاد سیاسی کلاسیک و از پیشرفت های اخیر در تئوری کار ارزش تحت آنچه که تفسیر جدید خوانده شده است ، نتیجه می گیریم. تفسیر جدید یک تئوری مداوم در مورد چگونگی قیمت بازار کالاها نشان دهنده توزیع مجدد زمان کار در حوزه تولید است. این منبع همه ارزشهای جدید را در نیروی کار مستقیم (زندگی) صرف شده در تولید کالاها مشخص می کند و پول را به عنوان پیوند اصلی که امکان تبدیل بین واحدهای پولی و ساعات کار تولیدی را فراهم می کند ، ایجاد می کند. در مقاله ، ما تفسیر جدید را به دامنه کالاهای دیجیتال گسترش می دهیم. ما نشان می دهیم که تفسیر جدید نسبت به وجود کالاهای دیجیتال قوی است و استخراج ارزهای شبه رمزنگاری مانند بیت کوین در واقع از استخر کل ارزش افزوده گرفته می شود.
مقدار نیروی کار بیت کوین مقدار منتقل شده از وسایل تولید آن است که شامل کار غیرمستقیم است که در ورودی های تولید یکپارچه شده است ، که شامل کاربردهای گسترده ای از برق ، انبارداری و قدرت محاسباتی است که بیشتر توسط استخرهای شبکه ای ASIC انجام می شودرایانه ها و GPU ها. این ورودی ها به استخراج دیجیتال کالاهای قابل تکرار به تنهایی هستند و بنابراین به تدریج مقادیر خود را به بیت کوین منتقل می کنند زیرا ماکت های دیجیتالی جدید بیت کوین از طریق تأیید بلوک های معامله استخراج می شوند. بنابراین ، مقدار کار بیت کوین از ورودی های غیر کاربردی مورد نیاز برای تأیید و پردازش معاملات در شبکه blockchain ناشی می شود.
با وجود کار اولیه مورد نیاز برای راه اندازی تسهیلات معدن ، اساساً هیچ کار مستقیم در تأیید معاملات در blockchain کار نمی کند. در چنین حالتی ، در جایی که عملاً هیچ کار زنده ای برای تولید مثل کالای دیجیتال اعمال نمی شود ، تئوری ارزش کار نشان می دهد که هیچ گونه ایجاد مربوط به ارزش افزودنی جدید وجود ندارد. فقط زندگی ، نیروی کار مستقیم می تواند منشأ ارزش افزودنی جدید باشد. استخراج بیت کوین مقادیر استفاده جدیدی را در قالب کالاهای دیجیتال ایجاد می کند اما هیچ کار مستقیم زندگی برای تولید ارزش افزوده جدید وجود ندارد. به همین دلیل ، حتی اگر بیت کوین ها به عنوان دارایی های دیجیتالی جدید و بدون مسئولیت مربوطه به وجود بیایند ، آنها ثروت جدیدی را نشان نمی دهند.
استخراج و تجارت بیت کوین از استخرهای جهانی ارزش افزوده و ثروت موجود استخراج می شود. به این ترتیب، بیتکوین را نباید به عنوان «طلای دیجیتال» طبقهبندی کرد، زیرا مانند استخراج طلای واقعی، نه ارزش افزوده جدید ایجاد میکند و نه ثروت جدید. بین بخشها، بیتکوین ارزش افزوده و ثروت را از بخشهای تولیدی اقتصاد جهانی میکشد بدون اینکه در ازای آن مستقیماً ارزش جدیدی به آنها اضافه کند. در بخش بیت کوین، صاحبان سریعترین رایانهها، اکثریت سود استخراج را به خود اختصاص میدهند. تجارت و سفته بازی بیت کوین نمی تواند ارزش افزوده جدیدی ایجاد کند، زیرا این فعالیت ها بدیهی است که در حوزه گردش اتفاق می افتد و بنابراین صرفاً ارزش افزوده و ثروت را از سایر نقاط اقتصاد توزیع می کند. آنچه نظریه کار ما در مورد ارزش کالاهای دیجیتال نشان می دهد این است که تولید بیت کوین صرفاً ارزش ها را از ورودی ها منتقل می کند و سپس سودهایی به دست می آورد که در واقع توزیع مجدد ارزش افزوده از سایر بخش های اقتصاد جهانی است.
این استدلال که بیت کوین دارای ارزش است اما ارزش افزوده ندارد، مرتبط است زیرا روشن می کند که چرا بیت کوین نشان دهنده یک تخصیص مجدد ارزش صرف در سطح کل بدون افزودن مستقیم ارزش جدید به اقتصاد است: طبق نظریه کار ارزش، نمی توان وجود داشت. اگر کار مستقیم (زنده) وجود نداشته باشد، ارزش افزوده دارد. این بحث نه تنها به بیتکوین بلکه به عرضه رو به رشد داراییهای دیجیتال که اکنون شامل توکنهای غیرقابل تعویض (NFT)، قراردادهای هوشمند، و همچنین داراییهای مجازی و املاک و مستغلات مجازی در فراوردهها میشود، مربوط میشود. هدف این مقاله در درجه اول تعیین غیر پولی بودن بیت کوین نیست، بلکه توسعه یک نظریه ارزش ثابت است که در حوزه رو به رشد کالاهای دیجیتال مانند ارزهای دیجیتال، NFT، قراردادهای هوشمند، دارایی های مجازی در متاورس ها و سایر موارد مشابه کاربرد دارد. دارایی های دیجیتالی که دارای ارزش هستند اما ارزش افزوده ندارند.
ساختار مقاله به شرح زیر است. بخش 2 رویکرد ما را با ادبیات موجود مقایسه و مقایسه می کند و مشارکت های اصلی ما را برجسته می کند. بخش 3 نظریه کالاهای دیجیتال را با بسط تفسیر جدید نظریه ارزش کار در مورد ارزهای دیجیتال (شبه) مانند بیت کوین توسعه می دهد. بخش 4 یک ارائه ریاضی ساده از نظریه کار ارزش کالاهای دیجیتال مانند بیت کوین را معرفی می کند. بخش 5 طبقهبندی محصولات دیجیتال و کالاهای دیجیتال را ارائه میکند و بلاکچین بیتکوین را بهعنوان فناوری مفهومسازی میکند که هم در مالکیت و هم در استفاده از یک کالای دیجیتال از طریق ابزارهای غیر قانونی و بدون اجرای شخص ثالث رقابت ایجاد میکند. بخش 6 به این سوال می پردازد که آیا یک کالای دیجیتال می تواند به پول دیجیتال تبدیل شود یا خیر. ما استدلال می کنیم که بیت کوین به عنوان پول عمل نمی کند زیرا یک معادل کلی نیست که ثروت انتزاعی (یعنی ارزش) را به شکلی مستقل با پذیرش اجتماعی گسترده نشان دهد، صرف نظر از این واقعیت که بیت کوین دارای ارزش است اما ارزش افزوده ندارد. بخش 7 با برخی از اظهارات نهایی در مورد چگونگی گسترش رویکرد ما به حوزه بزرگتر کالاهای دیجیتال خودکار به پایان می رسد.
مقایسه با رویکردهای قبلی
بیت کوین در مرکز چندین بحث در مورد ماهیت واقعی ارزهای رمزپایه باقی مانده است. با بیان اینکه این پول واقعی است ، حتی اگر پول پولی نیست ، هواداران بیت کوین اغلب در رویکردهای آزادیخواهانه تر به پول الهام می گیرند (مانند فون میزس [1912] 1981 ، هایک 1976). بیت کوین همچنین برای دولت ها و تنظیم کننده ها در سراسر جهان به یک چالش تبدیل شده است ، که اکنون با نیاز به طبقه بندی صحیح و تنظیم کالاهای دیجیتال در حال ظهور روبرو هستند.
بورس تحصیلی در مورد ماهیت بیت کوین را می توان به دو گروه اصلی تقسیم کرد. در گروه اول ، ما دانشمندان را با "محتوای اجتماعی" بیت کوین ، خواه آن جنبه های سیاسی ، نمادین یا ایدئولوژیک آن می یابیم (مانند مورر و همکاران 2013 ، کارلستستر 2014 ، کوستاکیس و Giotitsas 2014 ، Golumbia 2016 ،Dodd 2018 ، Nelms et al. 2018 ، Swartz 2018 ، Hayes 2019). در گروه دوم ، ما می بینیم که دانشمندان متمرکز بر خواص اقتصادی بیت کوین هستند و به وضعیت مورد بحث بیت کوین به عنوان پول توجه می کنند (مانند Tymoigne 2013 ، Yermark 2015 ، Aglietta 2018 ، Eichengreen 2019 ، Paraná 2021). هیز (2021) ، از این نظر ، ادعا می کند که بیت کوین می تواند پول باشد اما فقط در فضای مجازی محدود خود است.
در حالی که گروه اول تمایل به تجزیه و تحلیل جنبه های مختلف جامعه شناختی و فلسفی بیت کوین دارد ، گروه دوم تمایل به تجزیه و تحلیل پیامدهای اقتصادی خود دارد. این ادبیات همچنین دارای کمک های محققان است که به روش های مختلف اما مکمل ، ابعاد اجتماعی و اقتصادی بیت کوین را گرد هم می آورند (مانند Varoufakis 2013 ، Barber 2015 ، Bjerg 2016 ، Paraná 2020). علیرغم تفاوت در دیدگاه ها ، اجماع در بورس تحصیلی موجود در این است که بیت کوین نه پول و نه ارز با پذیرش عمومی اجتماعی است ، بلکه یک دارایی است که عمدتاً به عنوان وسیله ای برای سرمایه گذاری های سوداگرانه مورد استفاده قرار می گیرد.
مقاله حاضر نه تنها نشان می دهد که بیت کوین پول نیست بلکه مهمتر از آن ، با نشان دادن اینکه بیت کوین در واقع کالایی دیجیتالی است که دارای ارزش است اما دارای ارزش افزوده نیست ، در ادبیات نقش دارد. ما با گسترش رویکرد اقتصاد سیاسی کلاسیک و نظریه ارزش مارکسیستی به حوزه کالاهای دیجیتال ، ما می توانیم به درستی تعریف و نظریه ای را تعریف کنیم و نظریه ای را که تولید آن (یا استخراج دیجیتال) در واقع منشأ می شود.
ما طبقه بندی گسترده تری از کالاهای دیجیتال ارائه می دهیم و نشان می دهیم که blockchain بیت کوین قادر به حفظ رقابت هم از نظر استفاده و هم از مالکیت یک کالای دیجیتال است که در اصل باید بی نهایت با هزینه حاشیه ای صفر قابل تکرار باشد. بنابراین ، blockchain بیت کوین با نهادینه کردن مالکیت خصوصی در حوزه دیجیتال ، بدون هیچ گونه مداخله دولتی یا اجرای قانونی توسط شخص ثالث ، برنامه نویسی رایانه ای را متحول کرده است.
برخی از مشارکتهای قبلی ماهیت بیت کوین را به عنوان کالای برجسته کرده است (مانند Graf 2014 ، Barber 2015 ، Tamer 2019) اما هیچ یک در یک رویکرد منظم مارکسیستی و حتی کمتر در یک رویکرد مارکسیستی مداوم به کالاهای دیجیتال نیست. حتی اگر چند درمان مارکسیستی بیت کوین در ادبیات وجود داشته باشد (مانند آبرامووا و همکاران 2020 ، ناکاتانی و ملو 2019 ، وانگ 2019 ، Bonilla 2020) ، این کمک ها خیلی فراتر از نقد ارزهای رمزنگاری نشده است. در این راستا ، ما با ارائه یک درمان نظری سازگارتر از تولید و گردش بیت کوین ، مطالعات موجود را تکمیل می کنیم.
چارچوب نظری ما و طبقه بندی محصولات دیجیتال نیز می تواند در سمت تجربی ادبیات روشن شود. برخی از مطالعات تجربی سعی کرده اند با تجزیه و تحلیل قیمت و الگوهای معاملات آن ، بینش در مورد ماهیت بیت کوین به دست آورند ، در برخی موارد همچنین مقایسه ای را در طیف وسیعی از کلاس های دارایی ایجاد می کنند (مانند هایز 2017 ، 2018 ، 2019 ، Abbatemarco و همکاران 2018 ،Baur et al. 2018 ، Gronwald 2019 ، Baldan and Zen 2020 ، White et al. 2020). این آثار تجربی با هدف شناسایی الگوهای قیمت گذاری مشترک نسبت به طیف گسترده ای از کالاها ، دارایی ها و اوراق بهادار ، سرنخ هایی در مورد خواص بیت کوین ارائه می دهند. با این حال ، چنین رویکردهای تجربی هنوز به طور کامل توضیح نداده است که بیت کوین در وهله اول چیست و به درستی مشخص نکرده است که سود معدن دیجیتال منشأ دارد.
مقاله حاضر ادعا می کند که استخراج بیت کوین باعث ایجاد ارزش افزوده جدید و از این رو ، می شود که باید به عنوان یک فعالیت غیرمولد طبقه بندی شود. سود حاصل از معدنچیان دیجیتال در واقع توزیع مجدد ارزش افزوده در فعالیت های تولیدی واقع در جای دیگر اقتصاد جهانی است. هایز (2017 ، 2018) پیشنهاد می کند که ارزش بیت کوین با هزینه حاشیه تولید آن مطابقت دارد ، جایی که ورودی اصلی هزینه برق است ، و از این رو که منشأ ارزش بیت کوین بیشتر در بخش انرژی است. از آنجا که ارزش یک کالا توسط زمان کار مستقیم و غیرمستقیم که از نظر اجتماعی برای تولید مثل لازم است تعیین می شود ، رویکرد ما بر اساس تئوری کار ارزش در این زمینه مطابق با هایز است.
بیت کوین به خودی خود نه قدرت خرید جدید و نه جدید خرید را در سطح کل نشان نمی دهد. اما از آنجا که سیستم های رسمی حساب های ملی (SNA) همانطور که اقتصاد سیاسی کلاسیک (Rotta 2018) انجام می دهد ، به درستی بین فعالیت های تولیدی و غیرمولد تفاوت قائل نمی شوند ، ممکن است معدن بیت کوین سهواً به عنوان کمک به اقدامات رسمی تولید ناخالص داخلی طبقه بندی شود. طبق چارچوب نظری ما ، استخراج بیت کوین محصول ناخالص اقتصاد را افزایش می دهد اما محصول خالص (تولید ناخالص داخلی) نیست ، زیرا هیچ افزایش مستقیمی در ارزش افزوده کل وجود ندارد.
بنابراین ، پیامدهای استخراج بیت کوین بهتر توسط ماتریس های ورودی-خروجی ضبط می شود ، جایی که محصول ناخالص کل در حالی که محصول خالص ملی نیست ، گسترش می یابد. برخلاف اندازه گیری تولید ناخالص داخلی ، ماتریس های ورودی-خروجی نشان می دهد که چگونه خروجی برخی از بخش ها (مانند تولید برق ، تولید رایانه و انبارداری) از استفاده ورودی در فرآیند تولید بیت کوین بهره می برد. با این وجود ، ارزش افزوده و تولید ناخالص داخلی ، بدون تغییر باقی می مانند. در حالی که استخراج بیت کوین نشان دهنده تقاضای بیشتر برای ورودی هایی مانند برق ، تولید رایانه و انبارداری است ، در کل ارزش موجود تولید ناخالص داخلی به جای افزایش ، مجدداً مورد استفاده قرار می گیرد.
کالاهای دیجیتال و بیت کوین
کالایی محصول کار انسانی است ، چه خوب و چه از خدمات ، هم مفید و هم برای سود تولید می شود. کالای گسترده محصولات فکری مانند نمرات موسیقی ، فرمول های شیمیایی و نوآوری های ثبت شده بیشتر نشان می دهد که کالاها فقط به اشیاء ملموس محدود نمی شوند. کالاها ممکن است محصولات غیرمادی نیز باشند. در این راستا ، ما یک کالای دیجیتالی را به عنوان کالایی تعریف می کنیم که فقط به صورت الکترونیکی وجود دارد ، به عنوان یک رشته بیت و بایت.
در این بخش ، ما از تعریف کالا از اقتصاد سیاسی کلاسیک و تعریف ما از یک کالای دیجیتال استفاده می کنیم تا نشان دهیم که ارزهای شبه رمزنگاری مانند بیت کوین بهتر است نه به عنوان پول بلکه به عنوان کالاهای دیجیتال. ما همچنین نشان می دهیم که ارزهای رمزنگاری شبه مانند بیت کوین حاوی ارزش اما بدون ارزش افزوده و از این رو ، سود حاصل از تولید و تجارت آن انتقال ارزش افزوده است که از استخر جهانی ارزش افزوده جمع شده است. تولید بیت کوین های جدید صرفاً بدون اضافه کردن به آنها ، ارزش افزوده و ثروت موجود را تغییر می دهد.
همانطور که در اقتصاد سیاسی کلاسیک و در مارکس ، ما ارزش را به عنوان شخصیت اجتماعی کار در اقتصادی تعریف می کنیم که عمدتاً کالاها و خدمات را به شکل کالاها تولید می کند. به همین ترتیب ، ما ارزش استفاده را به عنوان مفید بودن کالای خاص برای خریداران خود تعریف می کنیم. ارزش و ارزش استفاده شامل تعیین های اساسی کالاها چه دیجیتالی است یا نه. مقدار ارزش یک کالا پس از آن توسط کار لازم اجتماعی به طور مستقیم و غیرمستقیم برای تولید مثل آن با توجه به فناوری موجود و شرایط تولید فعلی تعیین می شود. بنابراین ، مقدار ارزش یک کالای دو منبع دارد: کار مستقیم (یا زنده) که باعث ایجاد ارزش افزوده جدید و غیرمستقیم (یا گذشته) می شود که ارزش خود را از ورودی های غیر کار به خروجی منتقل می کند. طبق نظریه کار ارزش از اقتصاد سیاسی کلاسیک ، فقط کار مستقیم (زندگی) می تواند ارزش افزوده جدیدی ایجاد کند. کار غیرمستقیم (گذشته) که قبلاً در ورودی های غیر کارگر مانند گیاهان و تجهیزات عینیت شده است ، به تدریج با سرعت استفاده از این ورودی ها در طی چندین دوره تولید به خروجی منتقل می شود.
بهترین رویکرد برای تئوری کار ارزش از تفسیر جدید است ، همچنین به عنوان تئوری ارزش کار تک سیستم شناخته می شود ، که از دهه 1980 توسط نویسندگان زیر توسعه یافته است: Duménil (1980) ، Duménil and Lévy (2000)، فولی (1982 ، 2000 ، 2018) ، فولی و دومنیل (2008) ، موهون (1993) ، لایبمن (2012) ، موهون و ونزیانی (2018) ، کوگلیانو ، فلسل ، فرانکل ، فرولیچ و ونزیانی (2018). تفسیر جدید ادعاهای زیر را در مورد تئوری ارزش کار ایجاد می کند. اول ، همه ارزش افزوده از هزینه کار مستقیم زندگی ناشی می شود. دوم ، مقادیر در ساعات کار انتزاعی کار اندازه گیری می شوند و قیمت ها در واحدهای پولی اندازه گیری می شوند. سوم ، مقدار خروجی با مجموع مقادیر ورودی های غیر کاربردی مورد استفاده بالا (دارای برچسب گذشته یا کار غیرمستقیم) و زمان کار مستقیم صرف شده تعیین می شود. ورودی های غیر کارگر مقدار خود را به خروجی منتقل می کنند ، در حالی که کار مستقیم زندگی با ارزش افزودنی جدید ایجاد می کند. مقدار خروجی جمع بندی مقادیر منتقل شده از وسایل تولید به علاوه ارزش جدید اضافه شده توسط کار مستقیم است. چهارم ، ارزش نیروی کار سهم دستمزد ارزش افزوده ارزش افزوده به معادل زمان کار خود است. پنجم ، بیان پولی زمان کار (MELT) معادل سازی بین زمان کار انتزاعی در ساعت ها و قیمت محصول خالص کل در واحدهای پول را اندازه گیری می کند. قیمت محصول خالص کل قیمت محصول کل (ناخالص) منهای هزینه ورودی های میانی مورد استفاده است. ذوب در واحدهای پولی در هر ساعت کار تعریف شده است و به عنوان نسبت قیمت اسمی کل محصول خالص به کل هزینه زمان کار مستقیم در فعالیت های تولیدی محاسبه می شود. فعالیت های غیرمولد (مانند امور مالی ، تجارت و املاک و مستغلات) ارزش افزوده جدیدی ایجاد نمی کنند. معکوس ذوب ، تعریف شده از نظر ساعات کار در هر واحد پول ، ارزش پول نامیده می شود. به این ترتیب ، نرخ سود اندازه گیری شده در قیمت ها با نرخ سود اندازه گیری شده در ارزش های کار مطابقت دارد. نرخ بهره برداری از نظر ارزش نیز با نرخ بهره برداری از نظر قیمت مطابقت دارد. قیمت محصول خالص برابر با بیان پولی ارزش افزوده کل و سود کل برابر با بیان پولی ارزش مازاد کل است. مقدار مازاد (مقدار مربوط به زمان کار بدون حقوق) منشأ سود کل است. از این رو ، میزان اقدامات استثمار با ارزش مازاد تقسیم بر ارزش نیروی کار یا به طور معادل ، بدون پرداخت هزینه کار پرداخت می شود.
هیچ انتظاری وجود ندارد که قیمت بازار باید متناسب با ارزش نیروی کار در سطح خرد اقتصادی باشد. قیمت های فردی می توانند از هر طریق از ارزشهای فردی جدا شوند ، فقط در سطح کل به دو محدودیت توجه می کنند: این سود کل از نظر قیمت با ارزش اضافی کل در ساعات کار تبدیل شده به بیان پولی خود مطابقت دارد. و اینکه محصول خالص کل از نظر قیمت با ارزش کل در ساعات کار مطابقت دارد و به بیان پولی خود تبدیل می شود ، که خود برابر با کل نیروی زندگی است که در فعالیت های تولیدی هزینه شده است. سیستم قیمت صرفاً ، هرچند به روشهای پیچیده ای ، ارزش را که در ابتدا در تولید ایجاد شده است ، توزیع می کند. هیچ ارزشی در خارج از حوزه تولیدی وجود ندارد.
با این حال ، ظهور اقتصاد دیجیتال وضعیت جدیدی را برای سرمایه داری ایجاد می کند. فناوری فعلی ما امکان تولید مثل برخی از کالاها را از طریق استفاده فشرده از رایانه ها ، روبات ها و انرژی فراهم می کند اما تقریباً بدون نیروی کار مستقیم (زندگی) وجود ندارد. برخی از کارگران حداقل ممکن است برای تنظیم زیرساخت ها در ابتدا مورد استفاده قرار گیرند ، اما برای تولید مثل بیشتر کالاها کار لازم نیست. این پیکربندی جدید حاکی از آن است که کالاهای تولید شده با استفاده زیاد از ورودی های غیر کارگر اما استفاده (یا بسیار کم) از نیروی کار مستقیم به تدریج مقدار را از وسایل تولید به خروجی منتقل می کند اما به طور مستقیم ارزش افزودنی جدید ایجاد نمی کند. کالاهای دیجیتال بهترین نمونه این فرآیند هستند ، زیرا رایانه ها و تولید خودکار می توانند آنها را با هیچ ورودی مستقیم کار تولید کنند. کالاهای جدید با ارزش استفاده عرضه می شوند اما هیچ افزایش متناظر در ارزش افزوده و از این رو هیچ ثروت جدیدی وجود ندارد. عرضه کالای دیجیتالی که می تواند به طور کامل توسط ماشین ها ، روبات ها و رایانه ها تولید شود ، از نظر کمیت تولید خالص را افزایش می دهد ، به گونه ای که کل عرضه ارزش استفاده افزایش می یابد ، اما به طور مستقیم ارزش خروجی خالص را افزایش نمی دهداقتصاد
با این وجود ، هنوز هم ممکن است که کالای کاملاً خودکار در صورت استفاده به عنوان وسیله تولید در یک فرآیند تولید دیگر ، می تواند بهره وری نیروی کار را افزایش دهد. حتی اگر کالای کاملاً خودکار به طور مستقیم با ارزش افزوده جدید ایجاد نمی کند ، اما هنوز هم می تواند با افزایش بهره وری کار مستقیم (زندگی) در یک فعالیت تولیدی دیگر ، این کار را انجام دهد. اما از آنجا که کالای کاملاً خودکار (که مستقیماً ارزش افزوده جدیدی ایجاد نمی کند) هنوز هم باید سود خود را برای تولید سود کسب کند ، سود حاصل از آن ، در واقع انتقال ارزش افزوده از جمع کل ارزش افزوده خواهد بوداقتصاد جهانی. انتقال سود که از طریق مکانیسم قیمت بازار صورت می گیرد ، به موجب آن قیمت کالای کاملاً خودکار بسیار بالاتر از ارزش فردی خود است ، بنابراین ، ارزش افزوده از سایر فعالیتهای تولید شده ارزش افزوده (یعنی تولیدی) را جلب می کند. واد
یک مثال ممکن است استدلال نظری را روشن کند. فرض کنید که Google قادر است تولید مثل دستگاه خاصی را که در آن زمان به عنوان ابزاری برای تولید توسط سایر شرکت ها استفاده می شود ، به طور کامل خودکار کند. از آنجا که دستگاه Google بدون کار مستقیم می تواند تولید شود ، باعث افزایش تولید خالص اقتصاد از نظر کمیت می شود ، اما به دلیل اینکه دستگاه دارای ارزش و ارزش افزوده ای ندارد ، ارزش تولید خالص اقتصاد را افزایش نمی دهد. ارزش ناخالص کل اقتصاد افزایش می یابد ، اما ارزش خروجی خالص نیست. اگر توسط سایر شرکت ها به عنوان وسیله ای برای تولید استفاده شود ، دستگاه Google ممکن است باعث افزایش بهره وری کارکنان کارمندان شاغل در این شرکت های دیگر شود. از این رو ، دستگاه Google به طور مستقیم با ارزش افزوده جدید ایجاد نمی کند ، اما به طور غیرمستقیم با افزایش بهره وری نیروی کار در جای دیگر ، ارزش افزوده در اقتصاد را افزایش داده است. سود Google در تولید مثل دستگاه به طور موثری انتقال ارزش افزوده از شرکت هایی را که خریداری کرده اند و سپس چنین دستگاهی را به طور مؤثر به کار می برد ، نشان می دهد. این نقل و انتقالات شامل ارزش افزوده توزیع شده با ارزش افزوده است که از استخر جهانی ارزش افزوده در اقتصاد جهانی گرفته شده است.
اگر کار زنده جدیدی برای بازتولید کالا وجود نداشته باشد، ارزش افزوده جدیدی وجود نخواهد داشت. ما استدلال میکنیم که بیتکوین به روشی مشابه عمل میکند، زیرا یک کالای دیجیتالی است که نیاز به استفاده فشرده از توان محاسباتی و الکتریسیته دارد، اما عملاً هیچ نیروی کار مستقیم (یا ناچیز) ندارد. بیت کوین، به جای اینکه پول باشد، یک کالای دیجیتالی است که خلق آن هیچ ارزش افزوده جدیدی ایجاد نمی کند. استخراج بیت کوین و تأیید پیچیده تراکنش ها در شبکه بلاک چین در واقع ارزش را از ورودی های غیر نیروی کار (زیرساخت، انرژی و توان محاسباتی) منتقل می کند اما ارزش افزوده جدیدی در فرآیند تولید ایجاد نمی کند. بنابراین، استخراج بیت کوین و فرآیند تأیید بلاک چین، ارزش افزوده کل اقتصاد جهانی را افزایش نمی دهد، زیرا تنها راه برای انجام این کار، صرف نیروی کار مستقیم (زنده) اجتماعی ضروری است.
علاوه بر این، از آنجایی که بیت کوین یک کالا است نه پول، می توان آن را به عنوان یک دارایی دیجیتال انباشته و ذخیره کرد بدون اینکه هیچ گونه مسئولیتی در قبال خالق آن وجود داشته باشد. تولید بیتکوینهای جدید، مانند انتشار پول توسط بانکهای مرکزی و بانکهای تجاری، تعهدی منطبق ایجاد نمیکند. هر گاه پول یا ابزارهای مالی (مانند سهام، اوراق قرضه، اوراق مشتقه و اعتبار بانکی) منتشر می شود، فوراً باعث ایجاد یک بدهی منطبق با ناشر آن می شود. با این حال، ماینینگ بیت کوین هیچ مسئولیتی در قبال هیچ کسی در بلاک چین ندارد. به دلیل دوام دیجیتالی آن، بیت کوین می تواند به عنوان یک دارایی دیجیتال انباشته شده و بر اساس ارزش مصرف آن معامله شود. و بیتکوین دارای ارزشهای استفاده چندگانه است، زیرا برای پرداختهای انتقالی در سراسر مرزهای بینالمللی، تراکنشهای آنلاین، سفتهبازی، اجتناب از مالیات، پناه دادن به ثروت، پرداختهای باجافزار، و برای تراکنشهایی که میتوانند با بیتکوین تسویه شوند، تقاضای زیادی دارد.
بنابراین، آنچه که به بیت کوین اجازه می دهد به عنوان یک دارایی دیجیتال بدون بدهی منطبق منشا پیدا کند، ماهیت آن به عنوان یک کالا و نه به عنوان پول است. با این حال، عرضه داراییهای دیجیتالی جدید مانند بیتکوین و سایر ارزهای دیجیتال شبه، این توهم را ایجاد میکند که ثروت جدید در حال ایجاد است، در حالی که در واقع صرفاً ثروت موجود را دوباره تخصیص میدهد.
می توان منشا سود بیت کوین را به دو مرحله تقسیم کرد. در مرحله اول که ما آن را جزء بین بخش می نامیم، بخش بیت کوین سود و سود سرمایه خود را از دو منبع می گیرد. از نظر جریان های ارزش افزوده، بخش بیت کوین سود خود را از استخر جهانی ارزش افزوده می گیرد. از نظر افزایش سرمایه، بخش بیت کوین، سهام موجود ثروت را از استخر جهانی دارایی های نقدی استخراج می کند. بنابراین این مرحله اول انتقال جریان های ارزش افزوده و همچنین سهام ثروت از اقتصاد جهانی به بخش بیت کوین را نشان می دهد و هر دو به افزایش قیمت بیت کوین در برابر ارز اصلی مانند دلار کمک می کنند.
در مرحله دوم، که ما آن را جزء بخش داخلی می نامیم، کل سود وارد شده به بخش بیت کوین سپس بین ماینرها و معامله گران بیت کوین مجددا توزیع می شود. در میان ماینرها، کسانی که قدرت محاسباتی بیشتری دارند، بیشتر سود استخراج را دریافت میکنند، با توجه به اینکه نرمافزار بیتکوین به گرههایی که بلوکهای جدید تراکنشها را تأیید و در کوتاهترین زمان پخش میکنند، پاداش میدهد. در میان معامله گران، کسانی که به اندازه کافی خوش شانس هستند که ارزان بخرند و عزیز بفروشند، سود معاملات را دریافت می کنند. در هر دو مورد، نه استخراج و نه تجارت نمی تواند ارزش افزوده جدید یا ثروت جدیدی ایجاد کند.
درمجموع ، منشأ سود بیت کوین ، ابتدا ، بین نقل و انتقالات بخش از ارزش افزوده و سهام ثروت مایع است. و دوم ، از یک مکان مجدد در بخش از این نقل و انتقالات به کارآمدترین معدنچیان و بازرگانان. بنابراین ، سود بیت کوین نشانگر جابجایی هر دو جریان از ارزش افزوده و سهام دارایی های مایع است که هیچ افزایش مستقیمی در آنها وجود ندارد.
نمایندگی رسمی از کالاهای دیجیتال
این ادعا که استخراج بیت کوین باعث ایجاد ارزش افزوده نمی شود ، اگر کسی از روش ملت متحد برای سیستم حساب های ملی (SNA) پیروی کند ، ضد انعطاف پذیر است. SNA بر فرضیه اصلی استوار است ، یعنی اینکه تمام فعالیت های قابل فروش با ارزش افزوده ایجاد می کند (Rotta 2018). از چنین منظر ، استخراج بیت کوین با ارزش افزوده ایجاد می کند. با این حال ، از منظر اقتصاد سیاسی کلاسیک ، فرضیه اصلی SNA یک مشکل اساسی دارد ، زیرا به درستی بین فعالیت های تولیدی و غیرمولد تمایز قائل نیست. طبق نظریه کار ارزش ، فعالیتهای تولیدی مواردی هستند که ارزشهای جدید را ایجاد می کنند در حالی که فعالیتهای غیرمولد انجام نمی شود ، این بدان معناست که سود و درآمدهای حاصل از فعالیتهای غیرمولد توزیع مجدد ارزش افزوده در فعالیتهای تولیدی است.
در SNA ، افزایش استخراج بیت کوین باعث افزایش تولید ناخالص داخلی هم از نظر اسمی و هم به صورت واقعی می شود ، زیرا یک کالای خوب یا خدمات جدید به بازاری که تقاضای آن را دارد ، ارائه می شود. اما در چارچوب حسابداری تئوری ارزش کار ، استخراج بیت کوین هزینه کار زنده را افزایش نمی دهد و از این رو ، نمی تواند ارزش افزوده کل اقتصاد را افزایش دهد. معدن و تجارت بیت کوین فعالیتهای غیرمولد است که ارزش افزوده را که قبلاً وجود دارد ، مجدداً مورد استفاده قرار می دهد. در آنچه در زیر آمده است ، ما با جزئیات بیشتر توضیح می دهیم که چگونه تولید بیت کوین باعث افزایش تولید خالص از نظر کمیت می شود اما به صورت ارزش افزوده نیست.
بگذارید اقتصاد جهانی به عنوان تولید کالاهای N در یک مدل ورودی خطی و خروجی که در آن ماتریس N × N A حاوی ضرایب ورودی-خروجی است ، خلاصه شود که نشان دهنده استفاده از ورودی J در واحد خروجی I است. ما اقتصاد جهانی را به دو دلیل در نظر می گیریم. اول ، بیت کوین یک کالای دیجیتالی جهانی است که هیچ مرز بین المللی نمی داند. دوم ، ما می توانیم کل اقتصاد جهانی را به عنوان یک اقتصاد داخلی واحد در نظر بگیریم و از تجزیه ماتریس A به عناصر تولیدی داخلی و وارداتی جلوگیری کنیم. ماتریس A شامل استفاده از سرمایه غیر ثابت A V و استهلاک سرمایه ثابت δ ، از این رو A = A V + A δ است. ما هیچ محصول مشترکی را فرض می کنیم ، بنابراین هر فرآیند تولید یک نوع کالای واحد را خروجی می کند. بگذارید بردار n × 1 ضرایب L I از ساعات کار مستقیم (نیروی کار) در هر واحد خروجی i را ذخیره کند. ارزش نیروی کار λ I از کالاها توسط زمان انتزاعی مستقیم و غیرمستقیم کار اجتماعی برای تولید مثل آن تعیین می شود: λ i = ∑ j = 1 j = n λ j a j i + l i. برای کل اقتصاد می توانیم اشتراک I را سرکوب کنیم و از نماد ماتریس برای نشان دادن مقادیر کار از نظر ساعات کار انتزاعی استفاده کنیم: λ = λ A + L. با فرض ماتریس ورودی-خروجی A شرایط هاوکینز-سیمون را برآورده می کند ، می توانیم سیستم خطی را برای مقادیر هر کالای موجود در اقتصاد حل کنیم: λ = L (I-A)-1 ، جایی که من ماتریس هویت N × N استواد
بگذارید x از نظر کمیت بردار خروجی ناخالص باشد و y = (i - a) x از نظر کمیت بردار خروجی های خالص باشد. نظریه کار ارزش فرض می کند که تمام ارزشهای جدید λ y از هزینه مستقیم کار زندگی l x: λ y = λ (i-a) x = l (i-a)-1 (i-a) x = ناشی می شود. l x ، از این رو λ y = l x. همانطور که در تفسیر جدید ، ما به طور خاص سیستم قیمت بازار P را فرض نمی کنیم. بیان پولی زمان کار (ذوب) به عنوان نسبت قیمت اسمی خروجی خالص کل به کل هزینه زمان کار در دوره تعریف شده است: u = p y l x = p y λ y. با استفاده از W برای نشان دادن دستمزد اسمی در هر ساعت در هر واحد خروجی ، ما این را داریم که ارزش نیروی کار در مقابل شما صورتحساب دستمزد کل (W = W L x) به ساعات کار تبدیل شده است: V U = W L X U = W U. قیمت محصول خالص کل برابر با قبض دستمزد کل به علاوه سود کل است: P y = W + π. از آنجا که شما نشان دهنده مقدار کل زمان کار پرداخت شده است ، سود کل π در واحدهای پولی سپس با ارزش اضافی کل S که در ساعات کار بدون حقوق اندازه گیری می شود مطابقت دارد: π = U s. درآمد خالص کل در واحدهای پولی با ارزش خالص کل در ساعت کار (پرداخت شده به علاوه بدون حقوق) مطابقت دارد: P y = U λ y = U L x.
بگذارید D کالای دیجیتالی را نشان دهد ، که تولید مثل از ورودی های غیر کاربردی از j d استفاده می کند اما کار مستقیم زندگی ندارد: l d = 0. در ابتدا برخی از ورودی های حداقل کار برای پیکربندی معدنچیان بیت کوین و تنظیم استخرهای شبکه ای از معدنچیان مورد نیاز است ، اما فرض بر این است که تأیید معاملات موجود در blockchain کاملاً خودکار است. ارزش کار فردی کالای دیجیتال پس از آن کاملاً با استفاده از تولید استفاده شده مشخص می شود: λ d = ∑ j = 1 j = n λ λ j a j d ، که در آن ضرایب j d در حال حاضر شامل استهلاک تدریجی رایانه ها است. از این رو ، هیچ ارزش افزوده در تولید بیت کوین ایجاد نشده است. فقط مقدار منتقل شده از وسایل تولید غیر کارگری که بیشتر از انرژی محاسباتی ، انبارها و برق تشکیل شده است. عرضه واحدهای X D کالای دیجیتال باعث افزایش کل تولید ناخالص X از نظر کمیت می شود. خروجی خالص y d = (1 - ∑ j = 1 j = n a j d) x d از کالای دیجیتال در شرایط کمیت تا زمانی که روند تولید آن ∑ j = 1 j = n a j d را افزایش دهد افزایش می یابد.< 1 . The profit π d per unit of the digital commodity is the difference between the market price p d (which can be subject to substantial speculation and fictitious valorisation) and its costs of production: π d = p d − ∑ j = 1 j = n p j a j d .
از منظر اقتصاد سیاسی کلاسیک و نظریه مارکسیستی ، به ویژه ، استخراج بیت کوین یک فعالیت غیرمولد است زیرا باعث ایجاد ارزش افزوده نمی شود. بازرگانان بیت کوین ، که لزوماً معدنچیان بیت کوین نیستند ، در حال حاضر دارای سهام مثبت ثروت انباشته شده در قالب مانده های نقدی و سایر دارایی های مایع هستند که برای خرید بیت کوین برای حدس و گمان قیمت استفاده می شوند. بنابراین ، سودهایی که برای معدنچیان و بازرگانان جمع می شود ، باید ارزش افزوده از سایر بخش های اقتصاد جهانی داشته باشد. اما درک این موضوع بسیار مهم است که این سود بیت کوین نشان دهنده انتقال ارزش افزوده از جاهای دیگر و همچنین نقل و انتقالات سهام ثروت از بخش های غیر بیت کوین به بخش بیت کوین است. این سود بیت کوین سپس در بخش بیت کوین در بین معدنچیان و بازرگانان توزیع می شود.
نمایندگانی که از ثروت موجود خود یا حتی پول قرض گرفته شده خود برای سفته بازی در معاملات بیت کوین استفاده می کنند، قیمت بیت کوین را از طریق یک اثر ثروت خالص افزایش می دهند که به یک نفر آنچه را که از دیگری می گیرد می دهد. در مجموع افزایش ثروت خالص وجود ندارد. از آنجایی که بیت کوین ارزش افزوده جدید یا ثروت جدیدی ایجاد نمی کند، تولید و تجارت آن از نظر قدرت خرید کل یک بازی با مجموع صفر است.
سفتهبازی و تقاضای بیشتر برای کالای دیجیتال پس از آن، قیمت بازار آن را افزایش میدهد و انگیزههای بیشتری برای پیوستن رایانههای بیشتری به شبکه بلاک چین ایجاد میکند، علاوه بر مشوقهای ذاتی که قبلاً در نرمافزار بیتکوین تعبیه شده است، که به گرهها اجازه میدهد در ازای دریافت هزینههای تأیید، هزینههای تأیید را دریافت کنند. اثبات کار یا به زودی اثبات سهام.
کالاهای دیجیتال: مالکیت و استفاده
انقلاب تکنولوژیکی که کامپیوترهای مدرن ایجاد کردند راه را برای تکثیر محصولات دیجیتالی، کالاهای دیجیتال و کالاهای اطلاعاتی هموار کرده است. در این بخش، معنی و مفاهیم این مفاهیم را توضیح میدهیم و بیشتر نشان میدهیم که چگونه بیت کوین و فناوری بلاک چین بر مالکیت و استفاده از کالاهای دیجیتال تأثیر گذاشته است.
شکل 1 طبقه بندی محصولات و کالاها را نشان می دهد که نشان می دهد کدام عناصر از نظر مالکیت و استفاده رقیب هستند. رقابت در مالکیت به این معناست که محدودیت های قانونی یا غیر قانونی از نظر مالکیت کالا وجود دارد. رقابت در استفاده به این معنی است که محدودیت های فیزیکی یا غیر فیزیکی از نظر اینکه چه کسی می تواند یک واحد از محصول را در همان لحظه استفاده کند وجود دارد.